ر
امام علی علیه السلام در سخنان زیبای دکتر علی شریعتی
“… بهشت، حقیرتر از آن است که علی در آن بگنجد، و فقیرتر از آنکه بتواند به حسین و زینب پاداش دهد، شرم میکند که در خانه گلین فاطمه را بزند و در برابر ساکنان آن، که حاملان روح خدایند، و مسجود ملائک، و مُثُل افلاطونیی ارزشها و آرمانهای انسان، نام جایزه را بر زبان آورد…” …. “… علی از بهشت بزرگتر است و از ابرار برتر، او خود پرورنده ابرار است، او سرخیل «مقربین» است. علی بزرگتر از آن است که حتی در بهشت بر سر سفره ابرار بنشیند و با آنها همکاسه شود، او خود «رضوان خداوند» است….”…. در روز عید غدیر دیدم که زیباترین توصیفات را دکتر علی شریعتی از مولایمان دارد با حسی نوستالژیک از دوران جوانی و روزهای انقلاب و با احترام به معلمی که عاشق علی علیه السلام بود و شیرینی و شور و عظمت هنوز هم از کلماتش جاری است (خدایش رحمت کناد) این توصیفات را برای درک ذره ای از عظمت مولایمان شایسته نقل دیدم …
“… علی کسی است که، نه تنها با اندیشه و سخنش، بلکه با وجود و زندگیاش، به همه دردها و نیازها و همه احتیاجهای چندگونه بشری، در همه دورهها، پاسخ میدهد…”
“… هرکه علیوار زندگی کند و علیوار کار کند و علیوار سخن بگوید و علیوار بیندیشد، نمیتواند از سرنوشت محتوم علیوار بگریزد…”
“… علی… که همه ارزشها در برابرش بیمقدار می نماید و همه قدرتها و عظمتها در قیاسش ضعف و حقارت به نظر میآید…”
“… ارزشهای علی در بینیازتر بودنش از دیگران نیست، بلکه در احساس کردنِ نیازهای بلندتر و متعالیتر اوست نسبت به دیگران و همچنین در احساس نیازمندتر بودن و احساس کمبود بیشتر کردن او در هستی است؛ که دیگران چنین احساسی را ندارند…”
“… علی، مظهر توحید و انسانی که رسالت تاریخی تمامی پیامبران در او تجسم یافته و وجودش جوهر همه انقلابهای توحیدی است و گردابی است که تمامی رودهایی که در طول تاریخ عدالت و آزادی و برابری بشری از انقلابها و نهضتها سرچشمه گرفته و با جور و جبر و تبعیض در کشاکش بوده است در او میریزد…”
“… به عنوان یک من علیوار: یک روح در چند بعد: خداوند سخن، بر منبر، خداوند پرستش در محراب؛ خداوند کار، در زمین؛ خداوند پیکار، در صحنه؛ خداوند وفا، در کنار محمد، خداوند مسئولیت در جامعه، خداوند قلم، در نهجالبلاغه؛ خداوند پارسایی، در زندگی؛ خداوند دانش، در اسلام؛ خداوند انقلاب، در زمان؛ خداوند عدل، در حکومت؛ خداوند پدری و انسانپروری، در خانه؛ و… بنده خدا، در همهجا، در همه وقت!…”
“… سخن گفتن درباره علی (ع) بینهایت دشوار است، زیرا به عقیده من، علی (ع) یک قهرمان یا یک شخصیت تاریخی تنها نیست. هر کس درباره علی (ع) از ابعاد و جهات مختلف بررسی کند، خود را نه تنها در برابر یک فرد، یک فرد برجسته انسانی در تاریخ میبیند، بلکه خود را در برابر معجزهای و حتا در برابر یک مساله علمی، یک معمای علمی «این خلقت» احساس میکند. بنابراین درباره علی (ع) سخن گفتن برخلاف آنچه که در وهله اول به ذهن میآید، درباره یک شخصیت بزرگ سخن گفتن نیست، بلکه درباره معجزهای است که به نام انسان و به صورت انسان در تاریخ متجلی شده است.
علی (ع) یکی از شخصیتهای بزرگی است که به نظر من بزرگترین شخصیت انسانی است (پیغمبر (ص) را باید جدا کرد که رسالت خاصی دارد) که از همه وقت، امروز ناشناخته میبود، بدشناختهتر است که کیست، محققین او را برای اولین بار میشناختند.
گاه علی (ع) را که توی این جنگها یک قهرمان شمشیرزن است، توی شهر یک سیاستمدار پرتلاش حساس است و توی زندگی یک پدر و یک همسر بسیار مهربان و بسیار دقیق است و یک انسان زندگی است و در همه ابعادش میبینیم، تاریخ میگوید، تنها در نیمه شبها، توی نخلستانهای اطراف مدینه میرفته و نگاه میکرده که کسی نبیند و نشوند و بعد سر در حلقوم چاه فرو میبرده و مینالیده! هرگز، من نمیتوانم قبول کنم که رنجهای مدینه و رنجهای عرب و جامعه عرب و حق جامعه اسلامی و حتا یارانش، این روحی را که از همه این آفرینش بزرگتر است وادار به چنین نالیدنی بکند، هرگز!
درد علی (ع) خیلی بزرگتر است و آن درد خیلی باید درد نیرومندی باشد، که این روح را این اندازه بیتاب بکند! مسلما این همان درد انسانی است که خود را در این عالم زندانی میبیند، انسانی است که خود را بیشتر از این عالم میبیند و احساس خفقان در این عالم میکند.
مسلما هر کسی که انسانتر است، پیش از آنچه هست در خود نیاز احساس میکند، انسان است، این است که میبینیم علی (ع) قهرمان متعالی سخن گفتن و زیبا سخن گفتن و پاک سخن گفتن است، نمونه اعلا و متعالی شهامت و گستاخی در جنگ است، نمونه عالی پاکی روح در حد اساطیر و تخیل فرضی انسان در طول تاریخ است، نمونه اعلای محبت و رقت و لطافت روح است، نمونه عالی دوست داشتن در حد نمونههای اساطیری است، نمونه عالی عدل خشک دقیقی است که حتا برای مرد خوبی مانند عقیل ـ برادرش – قابل تحمل نیست، نمونه اعلای تحمل است در جایی که تحمل نکردن، خیانت است و نمونه اعلای همه زیباییهایی است و همه فضایلی است که انسان همواره نیازمندش بوده و ندانسته.
علی (ع) نه تنها امام است، در طول تاریخ هیچ شخصیتی با این امتیاز را نداشته که یک خانواده امام (ع) است، یعنی خانواده اساطیری است، خانوادهای که پدر علی (ع) است، مادر زهرا (س) است، پسر آن خانواده حسین (ع) [و حسن (ع)] است و دختر آن خانواده زینب (س) است.چهره هایی که میخواهم، در قرن بیستم، به عنوان سمبل و تجسم یک ایدئولوژی مطرح و عنوا کنم، دارای این خصوصیات است. البته این کاملترین خصوصیاتش نیست، اما اساسیترین آنهاست
علی (ع) نخستین نسل در انقلاب اسلامی، علی (ع) در خانه پسرعمو، رابطه متقابل پیغمبر (ص) و علی (ع)، علی (ع) مظهر جهاد و رهبری جنگ، علی (ع)، مرد سیاست و مسؤولیت اجتماعی، علی (ع) مرد کار یدی، کشاورزی و تولید، علی (ع) مظهر نثر و شعر علی (ع) بهترین سخنور و سخنگو، علی (ع) فیلسوف، علی (ع) مظهر بینشها و ابعاد متضاد، علی (ع) زهد انقلابی و عبادت، تکیه بر عدالت، علی (ع) تساوی در مصرف، علی (ع) امام و مظهر حقیقتها و ارزشها، علی (ع) نفی مصلحت به خاطر حقیقت، نفی شخصیت، علی (ع) انساندوستی.
ما ملتی که افتخار بزرگ انتصاب به علی (ع) و مکتب علی (ع) را داریم و این بزرگترین افتخار تاریخی است که میتواند بدان بنازد و بالاخره بزرگترین سرمایه، امیدی است که میتواند به وسیله آن نجات پیدا کرده، به آگاهی، بیداری، حرکت و رهایی برسد، اما در عین حال میبینیم که با داشتن علی (ع) و با داشتن «عشق به علی» هم نرسیدهایم!
در صورتی که «شیعه علی (ع) بودن» از «چون علی (ع) عمل کردن» شروع میشود و این مرحلهای است پس از شناخت و پس از عشق.بنابراین ما یک ملت «دوستدار علی (ع) » هستیم، اما نه «شیعه علی (ع) »! چراکه شیعه علی (ع) همچنان که گفتم علی (ع) وار بودن، علی (ع) وار اندیشیدن، علی (ع) وار احساس کردن در برابر جامعه، علی (ع) وار مسؤولیت احساس کردن و انجام دادن و در برابر خدا و خلق، علی (ع) وار زیستن، علی (ع) وار پرستیدن و علی (ع) وار خدمت کردن است…”
علی، حقیقتی بر گونه اساطیر
“… علی ، رب النوع انواع گوناگون عظمت ها، قداست ها ، زیبایی ها و احساس های مطلق است. ازآن گونه مطلق هایی که بشر همواره دغدغه دیدن و پرستیدنش را داشته ، وهرگز نبوده ، ومعتقد شده که ممکن نیست درکالبد یک انسان تحقق پیدا کند ، و ناچار ، می ساخته است.
علی در همان حد مطلقی که پرومته در اساطیر ، روح تشنه و محتاج انسان را از فداکاری اشباع می کرده ، و دموستنس از قدرت و صداقت و لطف سخن، و هرکول از قدرت و نیرومندی جسم ، و خدایان دیگر از نهایت رقت و محبت و لطافت روح ، همه را در یک رب النوع جمع می کند . علی ، نیازهای را که در طول تاریخ، انسان ها را به خلق نمونه های خیالی ، و به ساختن الهه ها و رب النوع های فرضی می کشانده ، در تاریخ امروز اشباع می کند.
و از همه شگفت همه فضایل مطلقی را که ما ناچار در اسطوره ها و رب النوع ، حتی فرضی ، قابل جمع نیست ، در یک اندام عینی جمع کرده است. جنگ هایش را ملاحضه می کنیم و او را مانند یک رب النوع اساطیری می یابیم که با خون ریزی و بی باکی و نیرومندی شدید در حد مطلق پیکار می کند. به طوری که نیاز انسان را به داشتن و بودن یک احساس قدرت مطلق بشری، سیراب میکند.
و در کوفه ،در برابر یک یتیم ، چنان ضعیف و چنان لرزان و چنان پریشان می شود که رفیق ترین احساس یک مادر را به صورت اساطیری نشان می دهد. و در مبارزه با دشمن چنان بی باکی و خشونت به خرج می دهد. که مظهر خشونت شمشیر است . و شمشیرش ( ذوالفقار) مظهر برندگی و خون ریزی و بی رحمی نسبت به دشمن در مبارزه است. و در داخل ، از این نرمتر، و از صمیمی تر ، و از این پرگذشت تر پیدا نمیشود.
در جای دیگر، علی وقتی می بیند اگر بخواهد به خاطر احقاق حقش شمشیر بکشد. مرکز خلافت و قدرت اسلامی متلاشی می شود. و وحدت مسلمین بر باد می رود ، ناگزیر صبر می کند ، یک ربع قرن صبر می کند و با شرایطی و در وضعی زندگی می کند که دست احساس پرومته ی به زنجیر کشیده را در انسان به وجود می آورد . اما علی، به خاطر انسان ، این زنجیر را خود بر اندامش می پیچد. یک ربع قرن خاموشی از طرف روحی که همواره بی قرار است و از ده سالگی وارد نهضت اسلام شده ، به تعبیر خودش صبری با طعم احساس انسانی است که “خار در چشم و استخوان در گلو” است…”
چهره علی
“… چهرهی “علی” در روشنایی، زیبا و خدایی است. به تو و من، بیمذهب و مذهبی، هر دو،علی را در تاریکی نشان دادهاند…”
درد علی
“… درد علی دو گونه است :
یک درد. دردی است که از زخم شمشیر ابن ملجم در فرق سرش احساس میکند. و درد دیگر دردی است که او را تنها در نیمهشبهای خاموش به دل نخلستانهای اطراف مدینه کشانده… و به ناله در آورده است.ما تنها بر دردی میگرییم که از شمشیر ابن ملجم در فرقاش احساس میکند.اما، این درد علی نیست.دردی که چنان روح بزرگی را به ناله در آورده است،تنهائی است. که ما آنرا نمیشناسیم!!باید این درد را بشناسیم… نه آن درد را…که علی درد شمشیر را احساس نمیکند.و…ما…
درد علی را احساس نمیکنیم…”سکوت”… مگر با کلمات می توان از علی سخن گفت؟باید به سکوت گوش فرا داد تا از او چه ها می گوید؟او با علی آشناتر است…”
علی من …
“… این علی که شما وصفش میکنید همان رستم خودمان است که آرایش اسلامیاش کردهاید! این علی شما به درد صوفیها و پهلوانها میخورد و سمبل زورخانه و خانقاه شده است!
این علیای نیست که من به او معتقدم، علی من آن علی است که در درون جامعه اسلامی، با منافق ستمکار، خواجه برده فروش و پارچهورمال و استثمارگر، هر چند مسلمان هم باشد، به خاطر اسلام مبارزه میکند. و او مردی است که چهار هزار نفر مقدس دعاخوان نالان در پیشگاه خداوند را، که جای سجده در پیشانیشان نمایان است و در میانشان حافظ قرآن بسیار، یک جا با شمشیر نابود میکند. چه کسی جرئت این کار را داشت و دارد؟!…”
“… و تو ای علی! ای شیر! مرد خدا و مردم، ربّ النوع عشق و شمشیر! ما شایستگی “شناخت تو” را ازدست دادهایم. شناخت تو را از مغزهای ما بردهاند، اما “عشق تو ” را، علیرغم روزگار، در عمق وجدان خویش، در پس پردههای دل خویش، همچنان مشتعل نگاه داشتهایم، چگونه تو عاشقان خویش را در خواری رها میکنی؟ تو ستمی را بر یک زن یهودی، که در ذِمّه حکومتات میزیست، تاب نیاوردی، و اکنون، مسلمانان را در ذمهی یهود ببین. و ببین که بر آنان چه میگذرد! ای صاحب آن بازو، که یک ضربهاش از عبادت هر دو جهان برتر است، ضربهای دیگر!…”
“… امام علی را باید از دولاشاپلی پرسید که دوازده سال است شب و روز درباره او میاندیشد و نهجالبلاغهاش را بزبان خود تدوین کرده و افکار و حالات و زندگی و رنجها و دردها و گرفتاریهایش را در این کوفه پلید پردشمن پست میداند و میداند که این «خونریز خشمگین صحنه پیکار» چه شد که «سوخته خاموش خلوت محراب» شد ؟ این شیر خدا در این نخلستان خاموش چرا تنها مینالد ؟ چرا سر در حلقوم چاه برده است ؟ دردش چیست ؟ نه از آن عربی که تولیت حرم او را دارد و هر روز ضریحش را گردگیری میکند و آب و جارو و گلاب و فرش و پرده و نذر و نذور و شمع و مُهر و تسبیح و…”
“… آن انسان شگفتی که سینهاش انبوه فشردهای از آگاهیها است و اندیشهاش به راههای آسمان آشناتر است از راههای زمین او است که ناگهان از بستر نرمِ خانه، نیمههای شب میگریزد و سینهاش خفقان میگیرد و به نخلستانهای حومهی شهر پناه میبرد و در دل شب، از درد و حیرت و هراس در برابر ملکوت، عظمت وجود و جمال و جاذبهی خدا و حقارت و نیاز خویش، ناله برمیدارد و از هوش میرود…”
********
شخصیت حضرت علی(ع) از نگاه شهید مطهری
فیلسوف شهیر و حکیم فرزانه، علامه شهید مطهری(ره) کتابی دارد به نام “جاذبه و دافعه علی(ع) “ این کتاب مشتمل است بر یک مقدمه و دو بخش، در مقدمه، کلیاتی درباره جذب و دفع به طور عموم و جاذبه و دافعه انسان هابه طور خصوص بحث شده است. در بخش اول جاذبه علی(ع) که همواره دل هایی را به سوی خود کشیده و می کشد و فلسفه آن و فایده و اثر آن، موضوع بحث قرار گرفته است. در بخش دوم، دافعه نیرومند آن حضرت که چگونه عناصری را به سختی طرد می کرد توضیح و تشریح شده است. استاد شهید در این کتاب ثابت نموده که علی(ع) دو نیرویی بوده است و هرکس که بخواهد در مکتب او پرورش یابد باید دو نیرویی باشد. با این مقدمه کوتاه اینک فرازهایی از دیدگاه آن شهید بزرگوار را پیرامون شناخت وی از شخصیت ملکوتی حضرت علی(ع) به صورت اختصار خواهیم آورد ؛
1. تاثیر علی(ع) بر روی انسان ها: یکی ازجوانب و نواحی وجود این شخصیت عظیم، ناحیه تاثیر او بر روی انسان ها به شکل مثبت یا منفی است و به عبارت دیگر “جاذبه و دافعه” نیرومند اوست که هنوز هم نقش فعال خود را ایفا می نماید.
2. امتیاز اساسی علی(ع:) امتیاز اساسی علی(ع) و سایر مردانی که از پرتو حق روشن بوده اند این است که علاوه بر مشغول داشتن خاطرها، به دل ها و روح ها نور و حرارت و عشق و نشاط و ایمان و استحکام می بخشند.
3. خاصیت و مکتب علی(ع:) در علی(ع) هم خاصیت فیلسوف است و هم خاصیت رهبر انقلابی و هم خاصیت پیر طریقت و هم خاصیتی از نوع خاصیت پیامبران مکتب او هم مکتب عقل و اندیشه است و هم مکتب شور و انقلاب و هم مکتب تسلیم و انضباط و هم مکتب حسن و زیبایی و جذبه و حرکت.
4. بیان اوصاف علی(ع:) پیش از آنکه امام عادل برای دیگران باشد و درباره دیگران به عدل رفتار کند خود شخصا موجودی متعادل و متوازن بود. کمالات انسانیت را باهم جمع کرده بود. هم اندیشه ای عمیق و دور رس داشت و هم عواطفی رقیق و سرشار، کمال جسم و کمال روح را توام داشت. شب هنگام عبادت از ماسوی می برید و روز در متن اجتماع فعالیت می کرد. روزها چشم انسان ها مواسات و از خودگذشتگی های او را می دید و گوش هایشان پند و اندرزها و گفتارهای حکیمانه اش را می شنید و شب چشم ستارگان اشک های عابدانه اش را می دید و به گوش آسمان مناجات های عاشقانه اش را می شنید. هم مفتی بود وهم حکیم، هم عارف بود و هم رهبر اجتماعی، هم زاهد بود و هم سرباز، هم قاضی بود و هم کارگر، هم خطیب بود و هم نویسنده، بالاخره به تمام معنی یک انسان کامل بود با همه زیبایی هایش.
5. علی(ع) شخصیت دو نیرویی: علی(ع) از مردانی است که هم جاذبه دارد و هم دافعه و جاذبه و دافعه او سخت نیرومند است. شاید در تمام قرون و اعصار، جاذبه و دافعه ای به نیرومندی جاذبه و دافعه علی(ع) پیدا نکنیم. دوستانی دارد عجیب، تاریخی، فداکار، با گذشت، از عشق او همچون شعله هایی از خرمنی آتش سوزان و پرفروغ اند جان دادن در راه او را آرمان و افتخار می شمارند ودر دوستی او همه چیز را فراموش کرده اند. از مرگ علی(ع) سالیان، بلکه قرونی گذشت اما این جاذبه همچنان پرتو می افکند و چشم ها را به سوی خویش خیره می سازد. در دوران زندگیش عناصر شریف و نجیب، خداپرستانی فداکار و بی طمع، مردمی با گذشت و مهربان، عادل و خدمتگزار خلق کرد و حول محور وجودش چرخیدند که هرکدام تاریخچه ای آموزنده دارند و پس از مرگش در دوران خلافت معاویه و امویان، جمعیت های زیادی به جرم دوستی او در سخت ترین شکنجه ها قرار گرفتند اما قدمی را در دوستی و عشق علی(ع) کوتاه نیامدند و تا پای جان ایستادند.
6. جاودانه ماندن علی(ع:) علی(ع) اگر رنگ خدا نمی داشت و مردی الهی نمی بود فراموش شده بود. تاریخ بشر قهرمان های بسیار سراغ دارد قهرمان های سخن، قهرمان های علم و فلسفه، قهرمان های قدرت و سلطنت، قهرمان میدان جنگ ولی همه را بشر از یاد برده و یا اصلا نشناخته است اما علی(ع) نه تنها با کشته شدنش نمرد بلکه زنده تر شد خود می گوید: “گردآورندگان دارایی ها در همان حال که زنده اند مرده اند و دانشمندان (علمای ربانی) پایدارند تا روزگار پایدار است جسم های آنها گمشده است اما نقش های آنها بر صفحه دل ها موجود است. ”(1) درباره شخص خودش می فرماید: “فردا روزهای مرا می بینید و خصایص شناخته نشده من برایتان آشکار می گردد و پس از تمام شدن جان من و ایستادن دیگری به جای من مرا خواهید شناخت”
در حقیقت علی(ع) همچون قوانین فطرت است که جاودانه می مانند. او منبع فیاضی است که تمام نمی گردد بلکه روز به روز زیادتر می شود و به قول “جبران خلیل جبران” از شخصیت هایی است که در عصر پیش از عصر خود به دنیا آمده اند.
بعضی از مردم فقط در زمان خودشان رهبرند و بعضی اندکی بعد از زمان خویش نیز رهبرند و به تدریج رهبریشان رو به فراموشی می رود. اما حضرت علی(ع) و معدودی از انسان ها با خصایص بیان شده همیشه هادی و رهبرند.
7. علی(ع) تجسم حقیقت: علی(ع) مقیاس میزانی است برای سنجش فطرت ها و سرشت ها، آن که فطرتی سالم و سرشتی پاک دارد از وی نمی رنجد ولو اینکه شمشیرش بر او فرود آید و آن که فطرتی آلوده دارد به او علاقه مند نگردد ولو اینکه احسانش کند. چون علی(ع) جز تجسم حقیقت چیزی نیست او خود می فرماید: “اگر با این شمشیرم بینی مومن را بزنم که با من دشمن شود هرگز دشمنی نخواهد کرد و اگر همه دنیا را بر سر منافق بریزم که مرا دوست بدارد هرگز مرا دوست نخواهد داشت. زیرا که این سخن بر زبان پیغمبر امی جاری گشته که گفت: “یا علی! مومن تو را دشمن ندارد و منافق تو را دوست نمی دارد. ”
8. سبب دوستی و محبت علی(ع) در د ل ها: فوق العادگی علی(ع) در چیست که عشق ها را برانگیخته و دل ها را به خود شیفته ساخته و رنگ حیات جاودانی گرفته و برای همیشه زنده است؟ چرا دل ها همه خود را با او آشنا می بینند و اصلا او را مرده احساس نمی کنند بلکه زنده می یابند؟ مسلما ملاک دوستی او جسم او نیست زیرا جسم او اکنون در بین ما نیست و ما آن را احساس نکرده ایم، و با محبت علی(ع) از نوع قهرمان دوستی که در همه ملت ها وجود دارد نیست. هم اشتباه است که بگوییم محبت علی(ع) از راه محبت نیست هم اشتباه است که بگوییم محبت علی(ع) از راه محبت فضیلت های اخلاقی و انسانی است و حب علی(ع) حب انسانیت است. درست است علی(ع) مظهر انسان کامل بوده و درست است که انسان نمونه های عالی انسانیت را دوست می دارد اما اگر علی(ع) همه این فضایل انسانی را که داشت می داشت آن حکمت و آن علم، آن فداکاری ها و از خود گذشتگی ها، آن تواضع و فروتنی ، آن ادب، آن مهربانی و عطوفت، آن ضعیف پروری، آن عدالت، آن آزادگی و آزادیخواهی، آن احترام به انسان، آن ایثار، آن شجاعت، آن مروت و مردانگی نسبت به دشمن، آن سخا و جود و کرم و… اگر علی(ع) همه اینها را داشت می داشت اما رنگ الهی نمی داشت مسلما این قدر که امروز عاطفه انگیز و محبت خیز است نبود. علی(ع) از آن نظر محبوب است که پیوند الهی دارد، دل های ما به طور ناخودآگاه در اعماق خویش با حق سرو سر و پیوستگی دارد و چون علی(ع) را آیت بزرگ حق و مظهر صفات حق می یابند به او عشق می ورزند. درحقیقت پشتوانه عشق علی(ع) پیوند جان ها با حضرت حق است که برای همیشه در فطرت ها نهاده شده و چون فطرت ها جاودانی است مهر علی(ع) نیز جاودان است. نقطه های روشن در وجود علی(ع) بسیار زیاد است اما آنچه برای همیشه او را درخشنده و تابان قرار داده ایمان و اخلاص اوست و آن است که به وی جذبه الهی داده است.
9. علی(ع) مردی دشمن ساز و ناراضی ساز: علی(ع) مردی دشمن ساز و ناراضی ساز بود، این یکی دیگر از افتخارات بزرگ اوست. هر آدم هدفدار و مبارز و مخصوصا انقلابی که در پی عملی ساختن هدف های مقدس خویش است مصداق قول خداست که “یجاهدون فی سبیل الله و لا یخافون لومه لائم: در راه خدا می کوشند و از سرزنش، سرزنشگری بیم نمی کنند. ”
اگر شخصیت علی (ع)، امروز تحریف نمی شد و همچنان که بوده ارائه داده می شد، بسیاری از مدعیان دوستیش در ردیف دشمنانش قرار می گرفتند! علی(ع) در راه خدا از کسی ملاحظه نداشت بلکه اگر به کسی عنایت می ورزید و از کسی ملاحظه می کرد به خاطر خدا بود. قهرا این حالت، دشمن ساز است و روح های پر طمع و پر آرزو را رنجیده می کند و به درد می آورد. در میان اصحاب پیغمبر (ص) هیچ کس مانند علی(ع) دوستانی فداکار نداشت، همچنانکه هیچ کس مانند او دشمنانی این چنین جسور و خطرناک نداشت. مردی بود که حتی بعد از مرگ، جنازه اش مورد هجوم دشمنان واقع گشت. او خود از این جریان آگاه بود و آن را پیش بینی می کرد و لذا وصیت کرد که قبرش مخفی باشد و جز فرزندانش دیگران ندانند، تا آنکه حدود یک قرن گذشت و دولت امویان منقرض گشت، خوارج نیز منقرض شدند و یا سخت ناتوان گشتند، کینه ها و کینه توزی ها کم شد و به دست امام صادق (ع) تربت مقدسش اعلان گشت.
10. علی(ع) مظهر جامعیت و انسان کامل: یکی از مظاهر جامعیت و انسان کامل بودن علی(ع) این است که در مقام اثبات و عمل با فرقه های گوناگون و انحرافات مختلف روبرو شده و با همه مبارزه کرده است. گاهی او را در صحنه مبارزه با پول پرست ها و دنیا پرستان متجمل می بینیم، گاهی هم در صحنه مبارزه با سیاست پیشه های ده رو و صدرو، گاهی با مقدس نماهای جاهل و منحرف. لذا وجود مقدس حضرت علی(ع) در دوران خلافتش سه دسته را از خود طرد کرد و با آنان به پیکار برخاست؛ اصحاب جمل که خود آنان را ناکثین نامید و اصحاب صفین که آنها را قاسطین خواند و اصحاب نهروان یعنی خوارج که خود آنها را مارقین می خواند.
11. مبارزه علی(ع) با دو طبقه: سراسر وجود علی (ع)، تاریخ و سیرت علی (ع)، خلق و خوی علی (ع)، رنگ و بوی علی (ع)، سخن و گفتگوی علی(ع) درس و سرمشق و تعلیم و رهبری است. همچنان که جذب های علی(ع) برای ما آمرزنده و درست است، دفع های او نیز چنین است، ما معمولا در زیارت های علی(ع) و سایر اظهار ادب ها مدعی می شویم که ما دوست دوست تو، و دشمن دشمن تو هستیم. تعبیر دیگر این جمله این است که به سوی آن نقطه می رویم که در جو جاذبه تو قرار دارد و تو جذب می کنی و از آن نقاط دوری می گزینم که تو آنها را دفع می کنی.
علی(ع) دو طبقه را سخت دفع کرده است1؛ – منافقان زیرک. -2 زاهدان احمق.
همین دو درس، برای مدعیان تشییع او کافی است که چشم باز کنند و فریب منافقان را نخورند، تیزبین باشند و ظاهربینی را رها نمایند.
************
شیعه علی بودن از نگاه امام موسی صدر
بخشی از سخنرانى امام موسى صدر، در سال ۱۳۴۹ در شهر کاشان : امام موسی صدر در این سخنرانی به شرح صفات انسانی، صفات علی (ع) و ضرورت اتصاف شیعیان به صفات امیرالمومنین (ع) میپردازد که بعد از 43 سال هنوزشنیدنی است:ای علی دوست، ای کسی که برای خاطر علی بر سر میزنی، به سوگ مینشینی، ای کسی که برای علی جمع میشوی و چراغ روشن میکنی، ای کسی که برای علی اشک میریزی، ای کسی که با شنیدن منقبت علی دلات شاد میشود، بشنو و بترس و بلرز از این حرف.
علی را اگر امروز دنیا بخواهد بشناسد چطور میشناسد؟ دو راه دارد که دنیای امروز علی را بشناسد. یک راه از تاریخ میرود و کتابها را میبیند و علی را از راه تاریخ میشناسد. یک راه دیگر هم امروز برای شناختن علی هست. اگر آمدند و گفتند علی را چطور میشود شناخت، میگویند میرویم از پیرواناش میشناسیم.
فرض کنیم یک نفر میخواهد علی را بشناسد. میخواهد پیروان علی، مأمومین علی، دنبالهروهای علی، شیعیان علی را بشناسد، تا علی را بشناسد. چه میبیند؟ آیا علم را میبیند؟ آیا تقوا میبیند؟ آیا علاقه به یتیمی که در علی بود میبیند؟ آیا خدمت به مردم میبیند که در علی میدید؟ آیا شجاعت و صراحتی میبیند که در علی میدید؟ بهوش باش، چگونه میخواهی علی را بشناسی…؟ … چرا سفیه باشیم؟ چرا بی سواد باشیم؟ درست است ما ننگ علی باشیم؟…حضرت صادق مىگوید. شخصى از حضرت صادق (ع) مى پرسد که ما نام شما را بر اولاد خود مىگذاریم، آیا این به کمک ما مى آید. حضرت مى فرماید: بله و هَل الدّین الَّا الحُبُّ آیا دین جز دوستى چیزى هست؟ بعد براى اینکه اشتباه نشود مى گوید: قُل اِن کُنتُم تُحِبُّونَ اللّه فَاتّبِعُونى یُحبِبکُمُ اللّه. ۳۱: ۳) کسى که خدا را دوست دارد پیر و پیغمبر خداست. بنابراین، ایمان على و کمال ایمانش موجب مى شود که جزو دین شود و پیامبرص بفرماید: لا اَسئَلُکُم عَلَیهِ اَجراً اِلَّا المَوَدَهَ فِى القُربى. (۲۳: ۴۲)
آن ایمانش است. على چون ایمان کامل است، واکنشهاى متفاوتى در مقابل دنیا دارد. گاه به نظر مى رسد که براى دنیا حرص مى زند و دنبال خلافت مى رود. گاهى هم مى گوید اى دنیا غُرّى غَیرى. برو دور شو، من طلاقت دادم. براى چه؟ براى اینکه على (ع) دنیا را فقط براى اقامه حق و ابطال باطل مى خواهد. اگر در دنیا حقى اجرا نشود یا از باطلى جلوگیرى نشود، به درد علىع نمى خورد. پس دنیا را براى خدا مىخواهد.علی شجاعتاش براى خداست و به امر خداست و به اتکاى خداست و ترسش در مقابل خداست. از فقر نمى ترسد. اعتماد به خدا دارد. کریم است.
امساکش هم براى این است که نمى خواهد مال مسلمان را بگیرد و به برادرش بدهد. طلب دنیایش براى اقامه حق و ابطال باطل است. وقتى هم که این هدف حاصل نشود، همه چیز دنیا را رها مى کند. در این راه به ابوذر مى گوید: یا اَباذَرَ لا یُؤنِسَنَّکَ الَّا الحَقّ وَ لا یُوحِشَنَّکَ اِلَّا الباطِلُ. به همین دلیل در تمام زندگى على (ع) یک هماهنگى کامل دیده مى شود: وَ لَو کانَ مِن عِندِ غَیرِ اللّه لَوَجَدُوا فیهِ اِختِلافاً کَثیراً (۸۲: ۴) على (ع) با ایمانش بازى نمى کرد. در بازارش همانى بود که در خانه، در خانهاش همانى بود که در جنگ و در جنگ اش همانى بود که در مسجد مشاهده مىشد. یک ذات بود. اینجا و آنجا نمىشناخت. در تمام دنیاى خدا، على (ع) ولىّ خدا بود. در همه جا در مقابل خویش و بیگانه یکنواخت بود. قضیهی عقیل را خواندیم. ملاحظه فرمودید که برایاش برادر و خویش و بیگانه فرقى نمىکند.
آنجا که رضاى خداست، همه چیز هست؛ و آنجا که نیست، هیچ چیز نیست. در روز مرگ اش و روز خلافت اش، حرفهایش یکى است.خطبهی على در روز خلافتاش، آن روز که دنیا با تمام زیباییهایاش به على رو مى کند، مانند روزى است که مى خواهد بمیرد. براى اینکه دنیا براى او رسالت است، امانت است، دنیا براى على (ع) وسیله کار است. در حال غضب و آرامش هم یکنواخت است.ما مى گوییم على (ع) امام ماست. امام یعنى چه؟ امام یعنى پیشوا. نماز جماعت خوانده اید. نماز جماعت که مى خوانند، امام وقتى که مى گوید: اللّه اکبر، مأموم هم مى گوید: اللّه اکبر. رکوع که مى کند، مأمومین رکوع مى کنند.
یعنى پیروى کردن. ولایت ما از على (ع) هم به همین معناست.خوب، على امام ماست. على (ع) چگونه بود؟ اینکه گفتیم قطرهاى از مظهر شخصیت على (ع) بود که به زبان بنده در این مکان مقدس جارى شد. آیا تاکنون امام را دیدهاید که در قیام باشد و مأمومین او در حال سجود؟ و یا امام در سجود باشد و مأمومین ایستاده باشند؟ آیا مى گویى این آقا امام اینها ست، مى گویى یا نمى گویى؟ البته نمى گویى. این مسخره است. باید بررسى کنیم که ما چگونه مأمومین این امام ایم؟ على (ع) شجاع؛ ما ترسو! على (ع) کریم؛ ما بخیل! على (ع) خوش اخلاق؛ ما بد اخلاق! على توانا؛ ما ترسو و طماع! على (ع) صادق و الى آخر.معناى امامت چیست؟
على (ع)، همان طور که گفتیم، سرّ کمالاش ایمان اش است. راهى است که براى ما هم باز است. این راهى است که على رفت. بفرمایید شما هم بروید. على صد درجهاش را رفت و آن شد، تو یک درجهاش را برو و یک صدم على بشو. راه باز است. براى همه. باز نیست؟ ما کمال على را در ایماناش مى دانیم. با ایمان به خدا و ازدیاد این ایمان، مى توانیم راه على را برویم. اما ما چه کرده ایم؟ ما که شیعه على هستیم و باید از او پیروى کنیم، چه کردهایم؟ بعضیهایمان، نمىگویم همهی مان، صادقانه پیروى نکرده ایم. خوب، حالا که نکردیم چه از دستمان رفته است؟ عزت و شرافت و هدایت و نجابتى که باید براى شیعهی على (ع) باشد، مهجور مانده است. حرفى ندارم؛ ولى مصیبت کجاست؟
اى على دوست! اى کسى که براى خاطر على (ع) بر سر مى زنى! به سوگ مى نشینى! اى کسى که براى على جمع مى شوى و چراغ روشن مى کنى! اى کسى که براى على اشک مى ریزى! اى کسى که با شنیدن منقبت على (ع) دلات شاد مىشود! بشنو و بترس و بلرز از این حرف!على (ع) را اگر امروز دنیا بخواهد بشناسد چطور مى شناسد؟ دو راه دارد که دنیاى امروز على (ع) را بشناسد. یک راه از تاریخ مى رود و کتابها را مىبیند و على (ع) را از راه تاریخ مىشناسد. یک راه دیگر هم امروز براى شناختن على (ع) هست. اگر آمدند و گفتند على (ع) را چطور مىشود شناخت، مىگویند مىرویم از پیرواناش مىشناسیم. فرض کنیم یک نفر مىخواهد على (ع) را بشناسد. مى خواهد پیروان على (ع)، مأمومین على (ع)، دنباله روهاى على (ع)، شیعیان على (ع) را بشناسد؛ تا على را بشناسد. چه مىبیند؟ آیا علم مى بیند؟ آیا تقوا مىبیند؟ آیا علاقه به یتیمى که در على (ع) بود مىبیند؟ آیا خدمت به مردم مى بیند که در على (ع) مىدید؟ آیا شجاعت و صراحتى مىبیند که در على (ع) مىدید؟ بهوش باش، چگونه مى خواهى على را بشناسانى!
آخرین نظرات